به گزارش " پیام خاوران " امروز پیکر پاک شهید رجب حسین زاده بعد از ۴۰ سال به شهرش بازگشت و بانوان بیرجندی تا خانه ابدی برایش مادری کردند ،امروز لحظه وصال و پیوند بود، لحظه ای که غربت ۴۰ ساله رجب به سرانجام رسید و خواهر و برادر همدیگر را یافتند. امروز بیرجند بهشتی ترین نقطه زمین بود؛ چرا که خواهر بعد از سال ها دوری و چشم انتظاری یافت و مزار برادر کعبه آمال ایل و تبارش شد.رجب نوجوان ۱۸ساله امروز خواهر و برادر را به مهمانی خود فرا خوانده، خواهری که دیگر از رنج دوری برادر زمین گیر شده و پاهای بی جانش تاب و توان راه رفتن ندارد. خواهر امروز دفتر ۴۰ ساله چشم انتظاری را بست و مزار برادر رشیدش را در آغوش کشید و چرخ روزگار محال ترین آرزوی زندگی طاقت فرسایش را ممکن ساخت. امروز همه ساعتها در بیرجند به وقت عاشقی و دلدادگی کوک است، امروز زن و مرد پیرو جوان سر از پا نشناخته و خود را به سمت حوزه علمیه سفیران هدایت رسانده اند گویی میهمان دارند میهمانی که پس از ۴۰ سال به شهرش آمده و قرار است در آغوش هم شهریانش آرام گیرد. امروز دلها بیقرار است و برای میزبانی از شهید پر میکشد، در حالی که قرار عاشقی ساعت ۹ صبح بود، اما از همان ابتدای روز در حالی که عقربه های ساعت هنوز به ۸ صبح نرسیده اند اما مشتاقان دلدادگان به شهید خود را به خیابان مطهری بیرجند رساندند یکی با خودرو دیگری با پای پیاده، یکی از بالای شهر و دیگری از شمال شهر، فرقی ندارد محل زندگیشان در کدام سمت و سوی شهر است مهم این است خود را رسانده اند تا در روز شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع) شهید تازه تفحص شده را تا خانه ابدیش بدرقه کنند. امروز پدران بیرجندی آمده بودند تا برای شهید رجب حسین زاده پدری کنند چرا که در این ۴۰ سال دوری، اجل مهلت نداد تا امروز پدر از فرزند شهیدش استقبال کند. امروز همه مادران زنان بیرجندی آمده بودند تا برای شهید مادری کنند، امروز بانوان بیرجندی برای شهید ناله سر می دادند و با سلام و صلوات خوش آمدی مسافر من خسته نباشی پهلوان را زمزمه میکردند. امروز چشمان بانوان بیرجندی بارانی بود و هر کدامشان به نوعی برای شهید حسین زاده مادری و خواهری میکردند چرا که خود را جای مادر نداشته شهید گذاشتند..مادری که در این ۴۰ سال هر روز و شبش انتظار خبری از فرزند شهیدش بود.مادری که در این ۴۰ سال فراق گیسوانش سپید شد، پشتش خم گشت و طاقتش به سر آمد. مادری که همیشه آرزوی دامادی فرزندش را داشت، تمام آرزویش قبل شهید شدن رجب.این بود که پسرش را در لباس دامادی ببیند، مادر است دیگر، حتی وقتی خبر شهادتش را هم دادند باورش نمیشد که فرزندش دیگر ندارد .و کارش هر شب جمعه این بود که بر سر لوح یاد بودی که به یاد فرزند شهیدش نصب شده بود برود و ساعتها درد و دل کند، این فراق و دوری برایش سخت بود و به گواه خواهر شهید، مادرشان تا آخرین لحظات از عمرش نام فرزند شهیدش از زبانش قطع نمیشد و این فراق دیدار با فرزند شهیدش را به آن دنیا محول کرد تا امروز در میزبانی از شهید مادر و پدر در قید حیات نباشند تا به استقبال شهید بروند و شاید درد نبود پدر و مادر برای خواهر و برادر شهید دو چندان شده است. خواهر شهید امروز در استقبال و بدرقه برادرش هم خواهری و هم مادری میکند ، استخوانهای برادرش را در آغوش میگیرد و به یاد سالهای کودکی برای برادر شهیدش لالایی می خواند و می گوید برادرم آرام بخواب، بخواب که مادر منتظر آمدنت است. امروز برادر شهید هم با نوایی خواندن هم نقش پدر و هم برادر را دارد و زیر لب زمزمه میکند برادر شهیدم کجا بودی ببینی پدر و مادر در غم فراق تو تاب نیاوردند ... امروز نه تنها چشمان خواهر و برادر شهید بارانی بود بلکه چشمان همه مردم بیرجند بارانی بود و از شهید شفاعت می خواستند. خیابانهای شهر در یک روز تعطیل مملو از جمعیت سیاه پوشی بود که خود را برای استقبال و بدرقه شهید رسانده بودند.پیکر پاک شهید بر روی دستان مردم بیرجند بالا بود و از خیابان شهید مطهری تا مزار شهدا بدرقه شد تا در کنار شهید بصیری پور آرام گیرد. شهید رجب حسین زاده در ۱۷ شهریور ۱۳۶۲ وقتی که تنها ۱۸ سال داشت در عملیات والفجر ۳ در منطقه مهران به شهادت رسید و پس از ۴۰ سال از طریق آزمایش DNAشناسایی شد امروز و در مزار شهدای بیرجند قطعه یک آرام گرفت. انتهای پیام