سوگ در کوهستان؛ روایت محرم در روستای سیسکان

به گزارش “پیام خاوران“، در دل دامنههای آرام و صبور خراسان جنوبی، جایی که کوهها از هزاران سال پیش ایستادهاند و بادهای شرقی، بر دیوارههای سنگی نجوا میکنند، روستایی هست بهنام سیسکان؛ روستایی کوهستانی در ۴۵ کیلومتری بیرجند که با آغاز محرم، رنگ و بویی دیگر به خود میگیرد. اینجا محرّم تنها یک ماه نیست؛ محرّم، جریانیست که از رگهای سنگ و خاک میگذرد و در ضرباهنگ طبلها جان میگیرد.
نوای کُهِنِ سنج در کوچههای خاکی
هنوز هوا گرگومیش است که صدای سنج و طبل در کوچههای باریک و پرشیب روستا میپیچد. پسران جوان، با پیرهنهای مشکی و چهرههایی جدی، علمها را از دل خانهها بیرون میآورند. مادران، در آستانه در، زیر لب صلوات میفرستند و دختران نوجوان با چادرهای ساده، نگاهشان را به رد علمها گره میزنند. دستهجات سینهزنی، آرام از میان خانههای گلی عبور میکنند؛ گویی کوهها هم در سوگ نشستهاند.
در هر قدم، صدای نوحهخوانی میپیچد و پاهای خسته اما مشتاق، بر خاکی کوبیده میشود که سالهاست رد پای عزاداری دارد. این صداها فقط فریاد نیستند؛ رازهایی هستند که قرنها در دل این کوهستان تکرار شدهاند.
پذیرایی با نان و دعا؛ سنتی که خاک را به آسمان پیوند میزند
یکی از جلوههای زیبای آیین محرم در سیسکان، سنتی است که با پذیرایی همراه شده، اما ریشه در دعا و خیر دارد. مردم روستا هنگام عبور دستهجات، مقابل خانههایشان با شربت، خرما، نان محلی یا گاه نذری سادهای پذیرایی میکنند. اما مهمتر از آن، عزاداران هنگام رسیدن به هر خانه، با صدای بلند فاتحهای برای درگذشتگان آن منزل میخوانند و آرزوی سلامتی برای صاحبخانه دارند: «خدا اموات این خونه رو بیامرزه… به اهل خونه سلامتی بده…»
این رسم، نهفقط یک آیین مذهبی، بلکه پیوندی انسانی و اجتماعی است که یاد درگذشتگان را با نفس گرم نسلهای امروز زنده نگه میدارد.
شبهای حسینیه؛ سکوتِ روشن، حلقههای نور
شبهای محرم در سیسکان، شبیه هیچ شب دیگری نیست. از ساعت هشت به بعد، حسینیه کوچک اما تاریخی روستا، با چراغهایی کمنور و دلهایی پرشور، به مجمع عاشقان بدل میشود. زنان و دختران و مردان، حلقهوار روی حصیرهای ساده مینشینند. صدای نوحه از بلندگوهایی قدیمی پخش میشود، اما کسی بیتفاوت نیست. چشمها خیره، دلها بیقرار، و اشکها خاموش و بیصدا جاری است.
زنان و دختران در سکوت، دعا میخوانند، اشک میریزند، یا زیر لب «یا زینب» زمزمه میکنند. در این شبها، سیسکان فقط یک روستا نیست؛ یک کاروان کوچک است که به سمت کربلا حرکت میکند.
تاسوعا و عاشورا؛ وقتی کوه به گریه میافتد
صبح تاسوعا، علمها از حسینیه بیرون میآیند. پیرمردها با قامت خمیده، جوانها با شانههایی محکم، و کودکان با چشمان مشتاق، همگی در کنار هم حرکت میکنند. دستهها تا پای تپهی مشرف به روستا میروند؛ جایی که مراسم اوج میگیرد. در تاسوعا، نام ابوالفضل (ع) با چنان حس و حرارتی بر زبان جاری میشود که گویی هر کس برای خودش، عباس را در دل دارد.
اما عاشورا، روزی دیگر است. روزی که هوا سنگین است و سکوت میان مردم، غمناکتر از همیشه. علمها آرام حرکت میکنند. نوحهها دیگر پرشور نیست؛ نجوا شدهاند. هنگام ذکر “هل من ناصر ینصرنی”، همه ایستادهاند؛ حتی کودکانی که معنایش را نمیدانند. سکوت کامل، گریهها بیصدا. کوه هم بغض کرده است.
آیینی برای حفظ هویت، پیوند نسلها و التیام جانها
محرم در سیسکان، بیش از یک مراسم دینی است؛ اینجا محرم، آیینیست برای حفظ هویت یک روستا، برای زنده نگه داشتن ریشهها، و برای بازسازی رابطهی نسلها. دختران جوان در کنار مادران و مادربزرگها، عزاداری میکنند. پسران از مشاغل شهری برمیگردند تا در علمبرداری مشارکت داشته باشند.
روستای سیسکان در دل کوه، با تمام سادگیاش، محرم را باشکوهتر از بسیاری از شهرهای بزرگ برگزار میکند. شاید چون هنوز در دلش خاک هست، صفا هست، و یاد مردمانی که نام حسین (ع) را نه روی بنر، که در جانشان حک کردهاند.

انتهای پیام/ ۱۰۷
برچسب ها :روستای سیسکان ، عزاداری ، محرم
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.




ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰