ببینید|شعرخوانی استاد ناقوس در محضر رهبری

استاد غلامحسین یوسفی متخلص به ناقوس در دیدار شاعران با رهبر معظم انقلاب در ۱۴ رمضان ۱۴۳۲ مصادف با چهارم مرداد ماه ۱۳۹۰ در محضر رهبری غزلی کلاسیک را میخواند.
به گزارش “پیام خاوران“، رهبر معظّم انقلاب اسلامی، هر ساله در یکی از شب های مقارن با ۱۵ رمضان، هم زمان با ایّام میلاد حضرت امام حسن مجتبی(ع)، با شاعران متعهّد و متعلّق به گفتمان انقلاب اسلامی دیدار میکنند.
در این دیدار صمیمانه، برخی از اساتید پیشکسوت و شاعران جوان، جدیدترین و بهترین سرودههای خود را قرائت می کنند و معظّم له نیز نکات و رهنمودهایی را از منظرهای مختلف زبان، سبک، قالب و محتوای شعری گوشزد می کنند.
سنّت حضور رهبر معظّم انقلاب اسلامی در محافل شاعران، محدود و مربوط به چند سال اخیر نیست و معظّمٌ له به گواهی بسیاری از شاعران و اهالی فکر و فرهنگ، از دوران پیش از ریاست جمهوری با حضور در محافل شعری، به عنوان یکی از طرفداران انجمن های ادبی شهرهاند.
جلسات شعرخوانی در محضر رهبر انقلاب از همان دوران ریاست جمهوری ایشان، با حضور تعدادی از شاعران فارسی زبان از کشورهای مختلف، به خصوص افغانستان، برگزار میشد.
در دیدار جمعی از شاعران با رهبر فرزانه انقلاب در ۱۴ رمضان ۱۴۳۲ (چهارم مردادماه ۱۳۹۰) نیز برخی از شاعران افغانستانی و تاجیک حضور دارند همچنین تعدادی از شعرای کشور ایران که در این میان از جمله سرودههای خواندنی در این دیدار غزلی کلاسیک از غلامحسین یوسفی بیرجندی متخلص به «ناقوس» است که در پاسخ به مطروحه رهبر معظّم انقلاب، «رندانه آخر ربودی جامی ز میخانه ی دل/ خونین چو برگ شقایق، رنگین چو افسانه ی دل» سروده است.
استاد ناقوس در این دیدار اظهار داشت: “با احساس ابراز خوشحالی وخرسندی از دیدار رهبری بزرگوار و شاعران شیرین گفتار، تعمدا غزلی عارفانه وکلاسیک میخوانم به این بهانه که اعلام کرده باشم همه آوازههای هنری ایران در سرتاسرجهان به خاطر ارزشهای والای شعر کلاسیک است. البته من در همه قالبهای شعری طبع آزمایی کردم”.
شعله حقیقی باش
باده ی حقیقت نوش تا صفای جان بینی
آنچه کس نمی بیند دم به دم عیان بینی
جوشش خم توحید در ایاق دل جویی
آتش دل خورشید در اجاق جان بینی
گر مدد کند ساقی جامی از می باقی
چشمه چشمه جانت را کوثر روان بینی
کوره الهی را شعله خلیلی باش
تا که اتش نمرود طرح گل ستان بینی
نور تا که در کشتی یست
واهمه زطوفان نیست
درزهرکران موجی، موج بیکران بینی
رمز خلقت انسان از ازل محبت بود
گر تورا محبت نیست درد بی امان بینی
هرکه سربجنباند
برسری زخودخواهی
سربه سنگ صد محنت خورده سرگران بینی
چون که اه مظلومان خنجر بلا گردد
در گلوی هرگرگی زخم استخوان بینی
بی بهار ان رخسار
هرچه گل شود چون خار
گرصفای ان گلزار
رونق خزان بینی
پیش سرو بالایش سربه باغ در افسوس
قامت فلک ناقوس خم چنان کمان بینی
انتهای پیام/ ۲۵۴
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰