روایت تلخ اعتیاد در شهر
- کدخبر: 27233
- سه شنبه ۱ تیر ۰۰ - 14:33
برای لحظاتی بهفکر فرو میرود، شاید به صورت معصوم نوجوانیاش فکر میکند که با سهلانگاری و ندانمکاری آن را به قیافهای تابلو تبدیل کرد که دیگر کسی او را بهعنوان فرد عادی قبول نداشت.
به گزارش “پیام خاوران“، در عالمی دیگر سیر میکنند و صدای قاه قاه خندهشان گوش رهگذران را آزار میدهد. شاد هستند اما به گفته یکی از شوتیها (فروشنده ماده توهمزای گل) شادیشان مجازی است و واقعیت ندارد.
گل بو میکنند اما بوستان زندگیشان خزان است. گاهی توپ و گاهی از خماری لول میشوند و در لابه لای شمشادها آهنگ خمیازه سر میدهند. دورهمی برخی از جوانها در این روزها در یکی از پارکهای حاشیه شهر دیدنی و قابل تأمل است.
به قولی دود آغشته به «گل» و «سیگاری» را به هوا میفرستند. فضاییاند اما روی زمین و البته گاهی میان شمشادها سیر میکنند. جای جای این فضا رمزآلود و کلید بوستان «گلها» هم در دست برخی «شوتیها» است.
شوتیها نام برخی از فروشندگان «گل» و «سیگاری» است که توسط فضاییها اینگونه نامیده میشوند چون آنها شوت و گل را وارد ششهای مصرفکنندگان میکنند.
سرخوشیهای زودگذر و کاذب
هر کدام در عالمی سیر میکنند و اغلب جوان و کم سن و سال هستند و بهواسطه تجربه، هیجان و سرخوشیهای زودگذر و کاذب گرد هم آمدهاند تا اوقاتشان را با گل گفتن و «گل» کشیدن سپری کنند و برای لحظاتی به مشکلات دنیا بخندند.
به گفته اکثر مصرفکنندگان این حس خوب فقط در روزهای اول مصرف وجود دارد و بعد از آن دیگر هیچ خبری از سرخوشی کاذب نیست، البته نباید از ناآگاهی جوانها چشم پوشی کرد، خیلی از آنها واقعا این گیاه را ماده مخدر فرض نمیکنند و براساس شنیدهها از دوستانشان که اعتیادآور نیست و ضرری به مصرفکننده نمیرساند به مصرف این ماده مخدر روی میآورند.
بعد از گذشت مدتی یکی از جوانها که سیگاری بر لب دارد آهسته به ما نزدیک میشود و میگوید: دنبال شوتی میگردی؟ اوستا نیست اما من هستم، میتونم سوخت موشکتو تأمین کنم…
وقتی به بهانه قدم زدن پا در یک پارک نسبتاً کوچک میگذاریم، بوی علف توهمزای «سیگاری» و «گل» بیشتر به مشام میرسد. بعد از گذشت مدتی یکی از جوانها که سیگاری بر لب دارد آهسته به ما نزدیک میشود و میگوید: «دنبال شوتی میگردی؟ اوستا نیست اما من هستم، میتونم سوخت موشکتو تأمین کنم تا حداقل به ماه برسین و از بالا به ما نگاه کنین»!
وقتی جواب خاصی نمیگیرد، دوباره میگوید: «مثل این که ما رو قابل نمیدونین یا اهل فضانوردی نیستین به هر حال لابه لای شمشادها هستم اگه خواستین کافیه بلند سرفه کنین تا به سرعت ظاهر بشم».
روزگاری که سیاه میشود
چند جوان دیگر وارد پارک میشوند و بعد از گشتی کوچک و ملاقات با فروشنده گوشهای کز میکنند و بعد از آماده کردن مواد مدام «سیگاری» را مثل توپ به یکدیگر پاس میدهند و قاه قاه میخندند.
به گفته یکی از مصرفکنندگان، درست است که اینگونه مواد شادیآور شاید آدم را برای چند ساعت از مشکلات دور و سرخوش کند اما دلهره بعد از آن از سر مصرفکننده دست بر نمیدارد، حال خوش تنها بخش وسوسهانگیز این ماجراست و سیاهی روزگار بعد از آن خود را نمایان میکند.
در اوج جوانی درگیر مسائل عاطفی شدم و برای رهایی از مشکلات به مواد مخدر پناه بردم، اولین پکی که به مواد زدم تمام هم و غم روزگار از من دور شد، انگار در دنیای دیگری سیر میکردم…
در گوشه دیگری از پارک نشسته و از ۲۱ سالگی مصرف مواد مخدر را آغاز کرده است، زمانی که درباره چگونگی معتاد شدنش میپرسم، میگوید: در اوج جوانی درگیر مسائل عاطفی شدم و برای رهایی از مشکلات به مواد مخدر پناه بردم، اولین پکی که به مواد زدم تمام هم و غم روزگار از من دور شد، انگار در دنیای دیگری سیر میکردم، دنیایی که فقط شادی بود و شادی!
به چهرهاش که مینگری انگار ۵۰ ساله است، آنقدر در دود و دم مواد، روزگار را سپری کرده که این بلا بر سر چهره زیبایش افتاده، به خاطرات گذشته و روزهای خوبش که فکر میکند آهی از عمق وجود میکشد و بیان میکند: زندگی خوبی داشتم، گرچه بر وفق مراد و همانند آرزوهایم نبود اما از این وضعیتی که برای خود ساختم بهتر بود.
گوشه دیگری از شهر در تکاپوی مواد است. خود را سمانه (اسم مستعار) معرفی میکند، مجال سؤال پرسیدن نمیدهد و میگوید: ۵ سال است که اعتیاد دارم و نزدیک به ده بار برای ترک اقدام کردهام، بعد از هر بار خروج از کمپ به علت فشارهای زندگی دوباره به سمت مواد روی آوردم.
لذتی که به نفرت تبدیل شد
برای لحظاتی بهفکر فرو میرود، شاید به صورت معصوم نوجوانیاش فکر میکند که با سهلانگاری و ندانمکاری آن را به قیافهای تابلو تبدیل کرد که دیگر کسی او را بهعنوان فرد عادی قبول نداشت و قیافهاش با لبهایی سیاه و صورتی وا رفته برای همه تابلویی از یک بلای خانمانسوز شده بود.
«سرباز بودم و محمد آن روز لعنتی تریاک را به من معرفی کرد و من گرفتار تریاک شدم همین باعث شد سربازی را نیمه کاره رها کنم و بهدنبال مواد بروم و گرفتار شوم» اینها را محسن ۳۲ سالهای میگوید که از این لذتهای زودگذر تنها نفرتش برایش باقی مانده به خبرنگار فارس میگوید.
وی در ادامه میافزاید: روزگار بدی داشتم تا به پیشنهاد خانوادهام تصمیم به ازدواج گرفتم تا شاید به از این گرفتاری که به مواد پیدا کرده بودم را رها کنم، حاصل این ازدواج دو فرزند بود اما این باعث نشد تا من مواد مخدر را رها کنم روزهای سختی بود و من همچنان به کشیدن مواد مخدر ادامه میدادم هر روز بیشتر از دیروز مصرفم بیشتر شد تا دیگر از توان مالی خارج شد.
ازدواجی که منجر به اعتیاد شد!
۳۶ سال دارد اما به زنی ۷۰ ساله میماند. بر اثر مصرف مواد حالت لب و گونههایش تغییر کرده، زیر چشمهایش گود افتاده و صورتی لاغر دارد. نمیداند قصه زندگیاش را از کجا شروع کند. از تجربه کودک همسریاش یا زندگی در خرابهها و تولد فرزندش در یک خانه خرابه. «من از ازدواج سردرنمیآوردم. چشم باز کردم پای سفره عقد نشسته بودم. حتی شوهرم را هم به درستی نمیشناختم و از زندگی زناشویی چیزی نمیدانستم».
نمیدانست همسرش مصرفکننده است و این را زمانی فهمید که دیگر دیر شده بود. آنقدر دیر که وقتی به خود آمد، دید نه تنها بساط تریاک همسر و دوستانش را فراهم میکند بلکه خودش هم پای بساط مینشست
شاید چون نان خور اضافه بودم و خانواهام می خواست مرا از سرش باز کند تن به این ازدواج دادم. نمیدانست همسرش مصرفکننده است و این را زمانی فهمید که دیگر دیر شده بود. آنقدر دیر که وقتی به خود آمد، دید نه تنها بساط تریاک همسر و دوستانش را فراهم میکند بلکه خودش هم پای بساط مینشست.
به قول خودش بارها برای ترک اقدام کرده اما زمانی که پایش را از کمپ بیرون مینهد به دلیل عدم تأمین مخارج زندگی به سمت مواد میرود و به قول خودش برای لحظهای از فشارهای زندگی رهایی مییابد اما این رهایی لحظهای بیش طول نمیکشد، تازه بعد از مصرف میفهمد که چه بر سر خود و زندگی آورده، زندگی که در خرج و مخارج آن مانده، هزینه تأمین مواد را از کجا بیاورد.
مرگ تدریجی یک زندگی
«زندگی خوبی را با همسرم شروع کردیم و با وجود اینکه درآمد زیادی نداشتیم و مستأجر هم بودیم، ولی احساس خوشبختی میکردیم ولی افسوس که این خوشبختی تنها ۵ سال طول کشید» اینها برشی از زندگی «رضا و مریم» است که بعد از ۱۰ سال زندگی مشترک و عاشقانه به دام «شیشه» افتاده بودند و هر آنچه که داشتند در این مسیر از دست داده بودند.
در یک مکانیکی کار میکردم که بعد از مدتی با همکارانم رابطه خانوادگی پیدا کردم و رفت و آمدها شروع و به مشروبات الکلی اعتیاد شدیدی پیدا کردم
دستی در موهایش فرو میبرد و ادامه میدهد: در یک مکانیکی بهعنوان مکانیک در کنار چند نفر دیگر کار میکردم که بعد از مدتی با همکارانم رابطه خانوادگی پیدا کردم و همین باعث شد که رفت و آمد ما زیاد شود بهطوری که در طول هفته چندین بار مهمانی به پا میکردیم.
وی اضافه میکند: در همین مهمانیها بود که ابتلا به مشروبات الکلی اعتیاد شدیدی پیدا کردم و بعد از آن به مرور به پیشنهاد یکی از همکارانم در کارگاه مکانیکی با «شیشه» آشنا شدم و همان مصرف نخست شیشه مرا به کام بدبختی و نکبت برد.
وی با اشاره به اینکه بعد از مدتی که کاملا در منجلاب «شیشه» گرفتار شده بودم به تدریج همسرم هم به این چاه سیاه افتاد و بدبختی پشت بدبختی زندگی من و همسرم را فرا گرفت، اضافه میکند: هزینه تأمین مواد مخدر برای هر دوی ما بسیار بالا بود و از سوی دیگر صاحب مکانیکی عذر من را خواست و اخراجم کرد.
بغضش میشکند و هقهقکنان میگوید: به تدریج شروع به فروش لوازم خانه برای رفع خماری خودم و همسرم کردم تا جایی که حتی رهن خانه را هم از صاحبخانه گرفتیم و دود کردیم و تنها چیزی که برایمان ماند، لباسهای تنمان بود و الان هم با همسرم در خرابهها و پارکها شب را به روز میرسانیم.
سمیرا ۴۱ سال سن دارد و دو بار ازدواج ناموفق را در زندگی تجربه کرده است، ازدواج اولش به اصرار خانواده بوده و بعد از گذشت یک سال از زندگی مشترک متوجه میشود که شوهرش دزد بوده و سابقه زندان هم داشته که متأسفانه به اینها ختم نمیشود بلکه همسر دیگری هم داشته که خانواده از تمام این موارد بیاطلاع بودند.
ازدواجی که به اجبار پدر انجام میشود به اجبار همان پدر تمام میشود و به طلاق میانجامد. سالها در خانه میماند و برای رهایی از افسردگی به سراغ کار میرود، در یک شرکت مشغول به کار میشود و زمانی که رئیس شرکت متوجه مطلقه بودنش میشود سوء استفادههایش شروع و به وی قول ازدواج میدهد.
سمیرا برای رهایی از طعنهها و کنایههای مردم به پیشنهاد رئیس شرکت جواب مثبت میدهد و به درخواستهایش تن، ماجرا همچنان ادامه مییابد تا اینکه رئیس شرکت از وی میخواهد که بستههایی را به صاحبانش برساند، یک روز از سر کنجکاوی بستهای را باز میکند و زمانی که متوجه ماجرا میشود رئیس شرکت را تهدید میکند اما این تهدید یک هفتهای بیشتر نمیانجامد.
معجونی برای سردرد!
سمیرا اضافه میکند: به دلیل فشار کار به سردردهای زیادی دچار میشدم تا اینکه یک روز رئیس شرکت دارویی درست کرد و گفت معجون سردرد است! بعد از نوشیدن آن به طرز عجیبی خوب شدم و از آن روز هر موقع که به سردرد دچار میشدم از رئیس شرکت معجون را درخواست میکردم، اصلا به این فکر نمیکردم که چیست فقط به فکر خوب شدن حالم بودم.
وی با بیان اینکه هر روز که میگذشت به مصرف معجون وابستهتر میشدم و کم کم اطرافیانم متوجه تغییراتم شدند، از آنها اصرار بر آزمایش و از من انکار!
از قلیان تا شیشه
مرجان(اسم مستعار) به دلیل نداشتن همدرد و رها شدن از سوی خانواده در دام اعتیاد افتاده است، شروع اعتیادش با قلیان بوده و سپس گسترش یافته و در آخر به شیشه ختم شد، از راهی که انتخاب کرده پشیمان است و به جوانان هم سن و سالش توصیه میکند: به دوستان خود اعتماد نکنید و با قدرت به آنها بگویید«نه»، اگر از گفتن این کلمه امتناع کنید زندگی و آینده خود را تباه کردید همانند من.
«نرگس بنیاسدی» روانشناس خانواده در گفتو گو با خبرنگار فارس به زیانهایی که فرد معتاد به خود، خانواده و جامعه وارد میکند اشاره میکند و میگوید: یک فرد معتاد قسمت زیادی از سرمایههای زندگی را صرف اعتیاد خود میکند که این امر مشکلات غذایی، رفاهی، آموزشی، بهداشتی و اخلاقی را برای افراد خانواده ایجاد میکند.
وی با بیان اینکه علاوه بر آثار اقتصادی اعتیاد بر خانواده، جو حاکم بر خانواده نیز دچار اختلاف و دشمنی میشود، تصریح میکند: رابطه شخص معتاد بر اثر عدم تعادل روانی با تمام انسانها قطع میشود و پس از گرفتاری در دام اعتیاد رابطه عادی و طبیعی فرد با اعضای خانواده، دوستان و آشنایان شکل نمیگیرد.
این روانشناس خانواده با تبیین اینکه در خانوادههای گرفتار اعتیاد دیگر از خوشبختی، محبت، عاطفه و انسانیت خبری نیست، یادآور میشود: این خانوادهها به دلیل معتاد شدن اعضای خانواده دچار رشد بدبختیهای زیادی در زندگیشان میشوند که در برخی موارد مرگ خود را از خدا میخواهند.
اعتیاد؛ زمینهساز بزهکاری
بیاسدی به جنبههای اجتماعی و اخلاقی اعتیاد میپردازد و میگوید: متأسفانه در مواردی دیده شده که بر اثر عوارض حاصل از اعتیاد به علت اینکه پایههای اخلاقی و دینی افراد معتاد سست شده و از طرفی نتوانستند هزینههای اعتیادشان را تأمین کنند به بزهکاریهای مختلفی مانند دزدی، قاچاق مواد مخدر، تکدیگری، فروش ناموس و غیره روی آوردهاند.
وی به عوامل اعتیاد پرداخت و با بیان اینکه از مهمترین خطراتی که انسانها به ویژه جوانان و نوجوانان را تهدید میکند معاشرت با دوستان ناباب است، میافزاید: کنجکاوی از ویژگیهای طبیعی جوانان است لذا برخی از جوانان که دوستان و یا اقوام آنها مصرفکننده مواد هستند به توصیه آنها و یا از روی کنجکاوی ترغیب به مصرف مواد میشوند.
مهمترین عوامل اعتیاد
وی مهمانی و پارتی، فشارهای روانی و آشفتگیهای ذهنی، ضعف در مهارتهای اجتماعی، وجود عضو معتاد در خانواده، در دسترس بودن مواد، اختلافات و نابه سامانیهای خانوادگی، شکست و عدم موفقیت در تحصیل، ضعف در مهارتهای شخصی، نداشتن تفریحات سالم، عدم آگاهی به مضرات مواد مخدر و بیکاری را از مهمترین عوامل اعتیاد ذکر میکند.
وی برخورداری از زندگی سالم را یکی از مهمترین عوامل پیشگیری از آسیبهای اجتماعی بهویژه اعتیاد میداند و بیان میکند: خانوادهها نقش مهمی در تربیت فرزندان و جلوگیری از اعتیاد دارند که متأسفانه به دلیل فاصله گرفتن خانوادهها از سبک زندگی اسلامی ارتباط و پیوند بین خانوادهها ضعیف شده است.
فعالیت ۸۶ مرکز درمان اعتیاد در استان
«محمدرضا حسنیمقدم» دبیر شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر خراسانجنوبی در گفتوگو با فارس، میگوید: برخی از روی ناآگاهی به سمت مواد مخدر کشیده میشوند، برخی جوانان برای تفنن و سرگرمی و یا به بهانه مسائل درسی به سمت مصرف مواد مخدر میروند در حالی که نمیدانند همین قدم اول زمینهساز آلودگی آنان است.
وی بیان میکند: در مورد حوزه درمان ۸۶ مرکز درمان وجود دارد که تعداد معتادان تحت پوشش مراکز درمان و کاهش آسیب اعتیاد در استان ۱۴ هزار و و ۸۵۰ نفر است.
دبیر شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر خراسانجنوبی از وجود ۲۱۲ کودک زیر ۱۸ سال معتاد در استان خبر میدهد و میافزاید: کودکان معتاد معرفی شده به بیمارستانهای بیرجند، قاین، فردوس و طبس ۹۰ درصد هزینه درمانشان توسط علوم پزشکی و ۱۰ درصد توسط نهاد ارجاع دهنده (کمیته امداد امام خمینی ره، آموزش و پرورش و…) پرداخت میشود.
اجرای طرح «یاریگران زندگی»
حسنیمقدم با اشاره به اجرای طرح «یاریگران زندگی» در استان، مطرح میکند: با اجرای این طرح هر سال باید پنج درصد آمار معتادان موجود را کاهش دهیم و همچنین از ورود افراد جدیدی به حوزه اعتیاد جلوگیری شود.
کاهش ۲۰ درصدی معتادان تا افق ۱۴۰۰
وی با اعلام اینکه بر اساس این طرح تا افق ۱۴۰۰ باید تعداد معتادان استان ۲۰ درصد کاهش یابد، یادآور میشود: چشمانداز این طرح تا پایان برنامه ششم توسعه است و در مجموع تا پایان برنامه ششم و سال ۱۴۰۰ باید ۲۰ درصد آمار معتادان موجود را کاهش دهیم و از ورود افراد جدید به حوزه اعتیاد جلوگیری کنیم.
دبیر شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر خراسانجنوبی از اجرای طرح پاکسازی محلات قدیم بیرجند از معتادان خبر میدهد و میگوید: مشکلاتی در این خصوص در بافت تاریخی بیرجند که از نظر گردشگری دارای اهمیت است از سالهای گذشته وجود دارد که براساس برنامهریزی انجام شده با همکاری دادستان و دیگر دستگاههای مربوط در امسال پاکسازی این محلات انجام خواهد شد.
حسنیمقدم خاطرنشان میکند: محلات آلوده به مواد مخدر در بیرجند شناسایی شده و با دستور دادستان افراد خردهفروشی که خانههای خود را در این محلات مجهز به دوربین کردهاند، دستگیر خواهند شد تا افراد بهبودیافته با بازگشت به این محلات دوباره معتاد نشوند.
و اما…
اعتیاد هیولای بیاخلاقی است که مختص قشر خاصی از جامعه نیست و فقیر و غنی، زن و مرد، کهنسال، بزرگسال، جوان و نوجوان و با سواد و بیسواد را درگیر خود میکند.
از مهمترین راهکارهایی که میتواند در مقابله با اعتیاد نقش ایفا کند میتوان به آموزش اشاره کرد که باید بیش از پیش مورد توجه مسوولان امر قرار بگیرد. در تمام محافل گفته میشود اعتیاد بلای خانمان سوز است، اما صرف گفتن این جملات و پخش چند عکس دلخراش نمیتواند کارساز باشد، باید با آموزش متناسب با هر منطقه با این آسیب مقابله کرد.
مقابله با اعتیاد تنها مربوط به دستگاه خاصی نیست و تمام دستگاههای اجرایی باید پای کار باشند و در این زمینه همکاری و همافزایی داشته باشند به طور مثال برای تخریب ساختمانهای مخروبه که به محلی برای حضور معتادان و رد و بدل مواد مخدر تبدیل شده همه دستگاههای اجرایی باید پای کار باشند.
منبع: فارس
انتهای پیام/102
ارسال نظر