عمود هزار و چهارصد و پنجاه و دو/ مسیر پیاده ­روی اربعین ماکتی از دنیای بعد از ظهور است

مدیر کاروان­‌های زیارتی پیاده ­روی اربعین در خراسان جنوبی گفت: کسانی که در اربعین به زوار خدمت می ­کنند، همه­ زندگی­شان را در اختیار زائران قرار می‌دهند نه فقط بخشی از آن را و اینجاست که می‌گویند مسیر پیاده­ روی اربعین ماکتی از دنیای بعد از ظهور است.

به گزارش”پیام خاوران“، بیستمین روز از دومین ماه سال شصت و یک هجری بود. استاد و شاگرد دست در دست هم بیابان ­های تفتیده را پشت سر می ­گذاشتند. پاهای­شان در شن­های نرم و داغ فرو می­رفت و ردی عمیق از خود بر جای می­گذاشت اما باد به سرعت رد پاها را با پوششی ضخیم از رمل می­پوشاند.

جابربن عبدالله انصاری دست هم­سفرش را رها کرد و با چشمانی بی­فروغ نگاهی به بیابان بی­انتها انداخت. هیچ کس نبود. خودش و عطیه تنها مسافران سفر عشق بودند…

حالا هزار و چهارصد سال از آن روز گذشته است. جابر و عطیه دیگر نیستند اما میلیون­ها نفر پا جای پای آن­ها می­گذارند و راهی سفر شورانگیز عاشقی می­شوند. میلیون­ها عاشق بی­قرار که سختی­های راه را به جان می­خرند و به شوق میزبانی سیدالشهدا قدم­ها و علم­ها را می­شمارند. در این میان کسانی هم هستند که خاک پای زائران را توتیای چشمان­­شان می­کنند و افتخارشان خدمت به دوستداران ابا عبدالله است.

در ادامه پای صحبت یکی از کسانی نشسته­‌ایم که بارها هم­قدم با جابر و به شوق خدمت، روانه­ نینوا شده است و مدیر کاروان­ های زیارتی پیاده ­روی اربعین در خراسان جنوبی است.

خودتان را معرفی کنید؟

بسم رب الحسین. عبدالرضا انگشتری هستم خادم زوار ابا عبدالله.

کمی از زندگی شخصیتان بگویید و اینکه چند فرزند دارید؟

خداوند به من سه فرزند عطا کرده است. زینب خانم، زهرا خانم و حسین آقا.

در ماشین، وقتی با خانواده به مسافرت می ­روید مداحی گوش می­ کنید یا رادیو یا موسیقی؟

محرم و صفر و ایام شهادت ائمه به احترام امام حسین (ع) و حضرت زهرا (س)مداحی گوش می­ کنم اما به طور کلی، هم اهل گوش کردن به رادیو هستم و هم از موسیقی سنتی لذت می­ برم.

با توجه به این­که یکی از بزرگ­ترین کتاب­فروشی ­های شهر بیرجند متعلق به شماست، چقدر اهل مطالعه­ کتاب هستید؟

علاقهی زیادی به مطالعه دارم اما در دو حوزه بیش­تر کتاب خوانده ­ام؛ یکی خاطرات و زندگی­نامهی شهدا و  رزمندگان دفاع مقدس و دیگری مباحث مربوط به روانشناسی و بازاریابی.

دو تا از کتاب­ هایی را که خیلی دوست داشتید به خوانندگان معرفی کنید.

کتاب «دا» در حوزه دفاع مقدس و کتاب «قصه­ دلبری» درباره­ شهدای مدافع حرم.

خدمت به زائران کربلا را از کجا شروع کردید؟

از بچگی در روضه ­های خانگی منزل پدربزرگم کمک می ­کردم. بعد در خانه­ پدری این روضه ­ها ادامه پیدا کرد تا این­که با همکاری همسایه­ ها روضه­ خانگی ما تبدیل به مراسم عزاداری تکیه­ جانباز کربلا شد و الحمدلله هنوز هم ادامه دارد.

چه شد که به فکر راه اندازی کاروان پیاده ­روی اربعین افتادید؟

دو سال با گروهی به صورت کاروانی به زیارت اربعین رفتم. مشکلاتی در مسیر سفر وجود داشت که احساس می­ کردم با مدیریتی متفاوت می­ توان آن­ها را برطرف کرد. به همین منظور سال ۹۳ با تعدادی از دوستان اولین کاروان زیارتی اربعین را تشکیل دادیم. آن زمان پیاده ­روی اربعین کم­تر شناخته شده بود اما کمک دوستان، زیبایی­ های مسیر پیاده ­روی و به ویژه لطف امام حسین(ع) باعث شد این سفر ادامه یابد.

چند بار توفیق زیارت عتبات عالیات را داشته ­اید؟

اولین بار سال ۸۶ عازم کربلا شدم و از آن موقع سالی سه تا پنج بار توفیق زیارت داشته­ ام. از سال ۹۱ تا قبل از شیوع بیماری کرونا هم هر سال در پیاده ­روی اربعین شرکت کرده­ ام.

بیشتر بخوانید   ۶۴.۵ کیلومتر از محور بیرجند - قاین دوبانده شد

همه این سفرها در قالب کاروان بوده یا به صورت شخصی هم به عتبات سفر کرده  ­اید؟

سفر شخصی هم رفته­ ام. شاید به­ترین سفر عمرم سفری بود که به صورت شخصی با مادرم رفتم و حدود بیست روز طول کشید. خوبی این سفرها این است که راحت­تر می­ توان به زیارت پرداخت.

مدیریت کاروان پیاده­ روی اربعین با مدیریت کاروان زیارتی کربلا در ایام دیگر سال چه تفاوتی دارد؟

کاروان­ های زیارتی عتبات در ایامی به جز اربعین تحت نظر سازمان حج و زیارت هستند و چون اغلب هماهنگی­ ها از قبل توسط سازمان حج و زیارت انجام می­ شود، مدیریت آن­ها بیش­تر نوعی مدیریت روانی زائران در سفر است. اما از آن­جایی­ که هیچ نهاد و سازمانی خدمات خاصی به زوار کاروان ­های پیاده ­روی اربعین ارائه نمی­ کنند، مدیریت این کاروان­ها بسیار متفاوت با کاروان­های زیارتی در ایام دیگر سال است. علاوه بر بحث سلامت زائرین که تقریبا همه­ مسئولیت­ها متوجه مدیر کاروان می­ شود، باز بودن برنامه­ سفر و شلوغی روزهای منتهی به اربعین باعث می ­شود انتظارات زوار از مدیر بیش­تر باشد.

با توجه به مشکلاتی که مدیریت کاروان می ­تواند داشته باشد، تا به حال به این فکر کرده ­اید که این کار را کنار بگذارید؟

شاید گاهی به دلیل خستگی و مشکلات چنین فکری به ذهنم خطور کرده باشد اما آن­چه برایم اهمیت دارد خدمت به زوار سیدالشهدا است و واقعا برایم فرقی نمی ­کند که کاروان زیارتی به کربلا ببرم یا کفش زائران را جفت کنم.

آیا فضای پیاده ­روی اربعین را برای خانم­ها و کودکان مناسب می ­دانید؟

اگر خانم­ها با آگاهی نسبت به شرایط در مراسم شرکت کنند قطعا مشکلی نخواهند داشت. خانواده­ من دو سال در مسیر پیاده ­روی همراهم بودند و اتفاقا آن دو بار جزء به­ترین زیارت­ های من بود.

تا به حال کاروان خانوادگی را هم برای پیاده­ روی اربعین برده­ اید؟

اوایل فقط در خدمت آقایان بودم اما سال ۹۷ تصمیم گرفتم از همه­ اعضای خانواده ثبت نام کنم. قبل از شروع سفر خیلی نگران بودم اما در طول سفر به شکلی عجیب همه مشکلات رفع می‌شد مثلا یک شب ساعت دوازده خسته و گرسنه با تعدادی زن و بچه به موکبی رسیدیم. در آن ساعت به طور معمول نه غذایی هست و نه حتی جای مناسبی برای خواب پیدا می­ شود. اما به محض ورود برای کل کاروان پیتزا و ساندویچ آوردند که بچه­ های حاضر در کاروان را خیلی خوش­حال کرد.

صفحه شخصی شما در فضای مجازی به ویژه در دو سال اخیر پر از ابراز دلتنگی برای کربلاست. کمی از حال و هوای دل­تان بگویید.

طبیعت انسان به گون ه­ای است که تا وقتی نعمتی دارد قدرش را نمی ­داند. تا قبل از کرونا من همیشه پاسپورت و ویزایم آماده بود که هر وقت موقعیتی پیش آمد راهی کربلا شوم. مثلا یک سال که نیمه­ شعبان قم بودم یک­دفعه به سرم زد پروازهای نجف را چک کنم. پرواز ساعت نه همان شب به مقصد نجف صندلی خالی داشت به قیمت شصت هزار تومان! من هم که مثل همیشه پاسپورت و ویزایم همراهم بود سریع بلیط را گرفتم و راهی فرودگاه شدم. حالا دو سال است که از آن فضا دورم و نیاز به تنفس در هوای نجف و کربلا دارم.

بیشتر بخوانید   زمین برای احداث مسجد در سایت‌های نهضت ملی مسکن پیش‌بینی شود

گفتید خدمت به زائران را از تکیه شروع کردید. مراسم عزاداری را در روزهای آلوده به کرونا چه­ طور برگزار می­ کردید؟

اولین اقدام ما برای برگزاری مراسم عزاداری، تغییر فضای برگزاری مراسم بود. با هماهنگی هیئت امنای مسجد حضرت ابوالفضل (ع) مراسم را در حسینیه­ مسجد برگزار کردیم که هم فضای بزرگی دارد و هم می­توان از حیاط مسجد و فضای سبز کنار آن استفاده کرد. البته تب­سنجی و اکسیژن­ سنجی عزاداران در بدو ورود به مراسم و هم­چنین فاصله­ گذاری فیزیکی نیز در دستور کار ما بوده است.

کجای زندگی احساس کردید امام حسین (ع)دست شما را گرفته­ و نگاه ویژه­ ای به شما داشته­ اند؟

من روز دوم محرم به دنیا آمده ­ام و تمام زندگی­ ام را مدیون امام حسین هستم. در تمام سال­هایی که در خدمت زائران امام حسین بودم موارد زیادی از توجهات اباعبدالله را دیده­ ام. نمونه­ کوچکش اتفاقی بود که سال­های اول برپایی تکیه برایم افتاد. آن زمان سیستم گرمایشی تکیه، بخاری­ های گازوئیلی بود. ظاهرا بخاری مشکل داشت و گازوئیل زیادی در مخزن جمع شده بود. من هم بی­خبر از همه جا دریچه را باز کردم تا ببینم روشن می­ شود یا نه. هم­زمان که استارت را زدم شعله­ وحشتناکی از دریچه بیرون زد و پوست و تمام موهای سر و صورتم سوخت. اما به لطف امام حسین بعد از یک یا دو روز تمام علائم سوختگی از بین رفت بدون این­که عوارضی از خودش به جا بگذارد. البته این که چیزی نیست؛ من شغلم، زن و بچه­ و حتی پدر و مادرم را مدیون امام حسین هستم.

وقتی اربعین سال ۹۸ با کربلا وداع کردید فکر می­ کردید که حداقل دو سال دیگر نتوانید به زیارت بروید؟

به هیچ وجه. وقتی شهریور ۹۸ از پیاده ­روی اربعین برگشتم با چند نفر از دوستان برنامه­ ریزی کردیم که آذر به کربلا برگردیم. برای یکی از دوستان مشکلی پیش آمد و سفر مدتی به تاخیر افتاد. قرار شد بعد از انتخابات دوم اسفند عازم شویم. برای سه­ شنبه ششم اسفند هم بلیط داشتیم اما متاسفانه از روز دوشنبه به دلیل کرونا پروازها لغو شد.

صبح اربعین سال ۹۹ وقتی چشم باز کردید و دیدید که کربلا نیستید چه حسی داشتید؟

از یک هفته قبل از اربعین سعی می ­کردم خودم را درگیر کار کنم که فکر جا ماندن کم­تر به سراغم بیاید. الان هم هرچه فکر می­کنم روز اربعین کجا بودم و چه ­کار می­کردم، یادم نمی ­آید. فقط یادم هست دو روز تمام سردرد بودم.

در عراق به جز حرم ائمه، کدام مکان زیارتی بیش­تر شما را تحت تاثیر قرار میدهد؟

طفلان مسلم در شهر مسیب در نزدیکی کربلا. به نظرم غربت عجیبی دارد.

از برخوردهای ویژه­ عراقی­ها با زائران امام حسین (ع) برایمان بگویید.

یک شب که به همراه تعدادی از دوستان برای استراحت به منزل یکی از عراقی­ها رفته بودیم، عینکم شکست و چون شماره­ چشمم نسبتا بالاست نمی­ توانستم بدون عینک ادامه بدهم. از صاحب­خانه سراغ عینک­سازی را گرفتم که جوابش ناامید کننده بود. آن بنده­ خدا به آشپزخانه رفت و چند دقیقه بعد با چهار پنج عینک برگشت! چون خانه را در اختیار زائران گذاشته بودند، تمام اعضای خانواده اش در آشپزخانه زندگی می­ کردند که از قضا چند نفرشان هم عینکی بودند! عینک­ها را یکی یکی روی چشمم امتحان می­کرد تا ببیند کدام به شمارهی چشم من نزدیک­تر است. بالاخره عینک مناسب من پیدا شد. می­دانستم صاحب آن عینک درست مثل خود من نمی ­تواند حتی چند ساعت بدون عینک بماند. هر چه کردم میزبان مهربان ما حاضر نشد عینک را پس بگیرد و اصرار داشت تا رسیدن به یک عینک‌سازی از آن استفاده کنم. این نمونه­ کوچکی از سخاوت عراقی­ها در برخورد با زائران امام حسین (ع) است. کسانی که در اربعین به زوار خدمت می ­کنند، همه­ زندگی­شان را در اختیار زائران قرار می ­دهند نه  فقط بخشی از آن را. این است که می­ گویند مسیر پیاده­ روی اربعین ماکتی از دنیای بعد از ظهور است.

بیشتر بخوانید   شرکت گاز خراسان جنوبی، سر بلنددر تحقق شعار؛هر روز گازرسانی به یک روستا و یک واحد صنعتی

ما را میهمان یک خاطره­ شیرین کنید.

چند نفر از یک روستا در کاروان ثبت نام کرده بودند. یک نفرشان چوپانی بود به اسم موسی که سواد نداشت. هم­ولایتی­ هایش می ­ترسیدند در طول مسیر گم شود برای همین او را به من سپردند. من که مسئولیت تمام کاروان را به عهده داشتم به آقا موسی گفتم: «هرجا بروم باید بیایی و چشم از من برنداری». او هم که آدم باصفایی بود و برای اولین بار به زیارت مشرف می­شد قبول کرد. بعد از چند روز اقامت در نجف، برای زیارت وداع به حرم حضرت علی (ع) رفتیم تا بعد از آن پیاده­ روی به سمت کربلا را شروع کنیم. تعدادی از هم­سفران از همان­جا کفش­های­شان را کندند و پای برهنه به راه افتادند. آقا موسی به هرکدام از آن­ها که می ­رسید می­ گفت: «اگر کفش­های­تان خراب شده من یک جفت اضافی دارم. بدهم بپوشید؟» و اصرار می­ کرد که کفش­ها را از او قبول کنند. دیدم هم خودش دارد اذیت می­ شود و هم شاید بقیه ناراحت شوند. کشیدمش کنار و گفتم: «آقا موسی! این بندگان خدا نذر دارند که پای برهنه تا کربلا بروند. ول­شان کن». آقا موسی با تعجب گفت: «پاهای­شان زخم نمی­ شود؟!» گفتم: «در راه کربلا سر و جان می ­دهند، زخم پا که مهم نیست». به فکر فرو رفت و چیزی نگفت. من هم درگیر هماهنگی اعضای کاروان شدم و تا موقع خروج از شهر نجف آقا موسی را ندیدم. اما وقتی چشمم بهش افتاد دیدم کفش­هایش را پشت کوله ­اش آویزان کرده و دارد پابرهنه راه می­ رود. تا خود کربلا به عشق امام حسین پابرهنه آمد.

در مسیر خدمت به زائران امام حسین (ع) چه آرزویی داشتید که تا به حال برآورده نشده است؟

این­که در این مسیر در خدمت پدر و مادرم باشم. خدا را شکر به مادر خدمت کردم اما پدرم خیلی زود ما را تنها گذاشتند و آرزوی بردن پدر به کربلا در دلم ماند. خیلی هم دوست دارم چشمم به جمال آقا در مسیر پیاده ­روی روشن شود. ان­شاءالله که لیاقتش را پیدا کنم.

حرف آخر؟

اولا که امام حسین مال همه است؛ شیعه، سنی، مسیحی، زرتشتی و… فرقی نمی ­کند. ثانیا سیدالشهدا رحمت عام است. به پشت سرت نگاه نکن که چه بودی و چه کردی. به روب­رو نگاه کن که امام حسین منتظرت ایستاده. حرکت کن…

تهیه و تنظیم: مطهره مظهری

انتهای پیام/ ۱۰۲

چاپ و دانلود PDF

ارسال نظر

دیدگاه خود را بیان کنید :

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*
*

پربازدید ترین خبرها